آقای پنج شنبه ها...

آقای پنج شنبه ها...
8 ربیع الثانی به دنیا آمد
و 8 رییع الاول شهید شد...
جرم حسین(ع) این بود که
پدرش علی(ع) است
و جرم دومین حسن(ع) این بود که
پسرش مهدی(عج) است!...
**********************************
رَبِّ اشْرَحْ لِی صَدْرِی وَ یَسِّرْ لِی أَمْرِی وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِّن لِّسَانِی یَفْقَهُوا قَوْلِی (25 ـ طه)
پروردگارا سینه ی مرا گشاده دار و کار مرا بر من آسان گردان و گره از زبانم بگشای تا سخنان مرا بفهمند...
**********************************
اللهم صل علی فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها...

نزدیکی های ظهر بود . مردهای قبیله دوان دوان از راه می رسیدند . بعضی ها با اسب، بعضی ها با شتر، خیلی ها هم با پای پیاده . سرانجام بیش تر آن ها پشت کوه سنگی، پای چشمه ی کوچکی جمع شدند . آن ها برای گوش کردن به صحبت ریش سفید قبیله شان - ابوجعفر - به آن جا آمده بودند . ابوجعفر به آن ها گفته بود که برای گفتن حرف های مهمش، بهترین راه این است که پشت کوه سنگی که در نزدیکی های بادیه شان بود، جمع بشوند . هم جای امنی بود، هم پای ماموران (1) خلیفه به آن جا نمی رسید .

وقتی همه آمدند، نوبت به صحبت های ابوجعفر رسید . او به تازگی از سفرسامراء بازگشته بود . دوستان هم قبیله ای اش چشم به دهان او دوخته بودند . آن ها مشتاق بودند که بدانند امام عسکری ( علیه السلام) چه کسی را به عنوان جانشین خود معرفی کرده است . ابوجعفر به همه خوش آمد گفت . بعد، دیدارش از سامراء را تعریف کرد .

- جماعت ما چهل نفر بودند . ما چهل نفر از شیعیان خاص امام عسکری ( علیه السلام) بودیم که مخفیانه وارد سامرا شدیم و به صورت جداگانه به خانه ی ایشان رفتیم . امام عسکری ( علیه السلام) به گرمی از ما پذیرایی کرد . ما هنوز با حیرت منتظر صحبت هایش بودیم . هرکس چیزی می گفت: سؤالی مهم، دایم در ذهن من بود . مثل همه فکر می کردم که راستی امام عسکری که فرزندی ندارد، پس اگر خدای ناکرده برایش اتفاقی بیفتد و یا ماموران حاکم او را به شهادت برسانند، چه کسی امام خواهد بود!

بالاخره عثمان بن سعید از میان ما برخاست و پرسید: ای فرزند رسول خدا! می خواستم از سوی جمع، سؤالی از شما بپرسم . سؤالی که برای ما خیلی مهم است!

امام عسکری ( علیه السلام) لبخندزنان از جای خود برخاست و نگذاشت، او به حرف خود ادامه بدهد . ما تعجب کردیم، چون حضرت فوری گفت: هیچ کس از این جا بیرون نرود!

همه در گوش هم پچ پچ کردیم .

- آخر چرا!؟

- چه شده است، امام چه می خواهد بگوید؟

۰ نظر ۰۵ تیر ۹۵ ، ۱۸:۲۸
زکریا یعقوبی

شناخت مختصری از زندگانی امام حسن عسکری علیه السلام

امام عسکرى یازدهمین پیشواى شیعیان در سال 232 هجری قمری چشم به جهان گشود.(1) پدرش امام دهم حضرت هادى -علیه السلام- و مادرش بانوى پارسا و شایسته «حُدَیثه»است(2) که برخى از او بنام «سوسن» یاد کرده ‏اند.(3) این بانوى گرامی از زنان نیکوکار و داراى بینش عمیق اسلامی بود و در فضیلت او همین بس که پس از شهادت امام حسن عسکرى -علیه السلام- پناهگاه و نقطه اتّکاى شیعیان در آن مقطع زمانى بسیار بحرانى و پر اضطراب بود.(4)

از آنجا که پیشواى یازدهم به دستور خلیفه عباسى در «سامّرأ» در محله «عسکر» سکونت اجبارى داشت، به همین جهت «عسکرى» نامیده مى‏ شود.(5)

۰ نظر ۱۱ خرداد ۹۴ ، ۱۰:۳۴
پایگاه حضرت امام حسن عسکری علیه السلام